تقابل «درفش و مشت» مقدمه ای برای پیروزی انقلاب اسلامی

پس از رحلت حضرت آیت الله بروجردی (ره) در سال 1340 محمد رضا شاه پهلوی به جهت تثبیت حکومت پادشاهی در ایران دست به اقدامات مهمی زد. طی سالهای 1340 و 1341 وی سعی کرد اولا مرجعیت دینی را به خارج از ایران انتقال دهد و ثانیا اصلاحاتی را تحت عنوان انقلاب سفید اعمال کند. این طرح که توسط دوستان غربی و شرقی شاه مورد پسند قرار گرفته بود در چند کشور دیگر نیز پیاده شده. لذا شاه به همپیمانان خود قول مساعدت داد که این طرح را به خوبی در ایران پیاده کند.

علیرغم حرکات و مواضع مرحوم امام خمینی (ره) پس از مرحوم آیت الله بروجردی (ره) در مقابل رفتار و گفتار شاه، حرکت ایشان مورد توجه بسیاری از مردم قرار نداشت. ولی پس از پخش اطلاعیه ها از طرف امام خمینی (ره) و هیئت های مذهبی در جهت تشویق مردم و روحانیون به اقدام جدی و موثر در مقابل اقدامات شاه، سرانجام در 25 شوال سال 1342 برگی مهم از تاریخی سیاسی ایران اسلامی رقم خورد.

در این روز که مصادف با شهادت امام صادق علیه السلام بود، در شهر قم سه مجلس در بیوت مراجع تشکیل شد که در آخرین مجلس رژیم شاه با حمله محل برگزاری جلسه، یعنی مدرسه فیضیه مردم بسیاری را مجروح و مضروب و عده ای را نیز به شهادت رساند. این مسئله مقدمه ای برای پیروزی نهایی در 22 بهمن سال 1357 بود.

برای تحلیل درست این واقعه تاریخی باید کمی به عقب برگشت. در دوم بهمن سال 1341 وقتی مرحوم امام خمینی (ره) تصمیم به مقابله علنی با تصمیمات شاه گرفتند، برخی از افراد محافظه کار یا به تعبیری ترسو، این اقدام را مقابله ی «درفش و مشت» خواندند. ولی از آنجایی که مرحوم امام خمینی (ره) به حرکت و تصمیم خود اعتماد کامل داشت، در مقابل آنها ایستاد و همه پرسی اصلاحات ارضی را تحریم کرد و آن را «رفراندوم اجباری» خواند. این حرکت منجر به تعطیلی بازار و واکنش مثبت مردم شد. در نهایت شاه بدون هیچ استقبالی توسط مراجع تقلید و شخصیت های مهم شهر قم در چهارم بهمن 1341 اقدام به سخنرانی موهنی علیه روحانیت و مردم در این شهر کرد.

باید توجه داشت همواره و در تصمیم گیری های مهم، افرادی هستند که امیدی به آینده آن تصمیم نداشته و افراد را نسبت به آن دلسرد می کنند. برای نمونه می توان به اقدام برخی از ساکنان مدینه برای تسلیم کردن پیامبر صلوات الله علیه و آله در جریان جنگ خندق اشاره کرد. نمونه ی دیگر اعتراض برخی به ظاهر مسلمانان در جریان صلح حدیبیه نسبت به اقدام پیامبر صلوات الله علیه وآله است.

ابن ابی‌الحدید نقل می‌کند: «در صلح حديبيه یکی از اصحاب، به اين قرارداد و پذیرفتن پیامبر اعتراض كرد و گفت: يا رسول الله! مگر ما مسلمان نيستيم؟ حضرت فرمود: بلى! هستيم. گفت: مگر آن‌ها كافر نيستند؟ فرمود: بلى! هستند. گفت: پس چرا در دين خود، تن به ذلت و زبونى می‌‌دهيم؟ فرمود: من به آن‌چه مأمورم عمل می‌كنم. اين شخص از خدمت پيامبر خارج شده، به جمعى از صحابه گفت: مگر پيغمبر به‌ما وعده نداده بود، كه وارد مكه شويم، در حالى‌كه الان ما را از آن بازداشتند و با ذلت و زبونى برمی‌‌گرديم، اگر يار و ياورى داشتم، تن به اين ذلت نمی‌دادم، ابوبكر به اين شخص گفت: واى بر تو، ملازم حلقه ركاب او باش، به‌خدا قسم! او پيغمبر خداست و خدا او را ضايع نخواهد كرد. سپس ابوبكر گفت: مگر پيامبر به تو گفته بود، امسال وارد مكه می‌شويم؟ گفت: نه! ابوبكر گفت: حتماً وارد مكه می‌شوى؛ موقعى كه رسول اكرم مكه را فتح نمود، كليدهاى كعبه را به‌دست گرفت و اين شخص را خواند و فرمود: اين را به شما وعده داده بودند.»

كما جرى يوم الحديبية عند سطر كتاب الصلح، فإن بعض الصحابة أنكر ذلك، وقال: يا رسول الله، ألسنا المسلمين؟ قال: بلى، قال: أو ليسوا الكافرين؟ قال: بلى، قال: فكيف نعطي الدنية في ديننا! فقال صلى الله عليه وآله: (إنما أعمل بما أومر به) فقام فقال لقوم من الصحابة: ألم يكن قد وعدنا بدخول مكة! وها نحن قد صددنا عنها ثم ننصرف بعد أن أعطينا الدنية في ديننا، والله لو أجد أعوانا لم أعط الدنية أبدا، فقال أبوبكر لهذا القائل: ويحك! الزم غرزه، فوالله إنه لرسول الله صلى الله عليه وآله، وأن الله لا يضيعه. ثم قال له: أقال لك: إنه سيدخلها هذا العام؟ قال: لا، قال: فسيدخلها. فلما فتح النبي صلى الله عليه وآله مكة، وأخذ مفاتيح الكعبة، دعاه، فقال: هذا الذي وعدتم به.» (شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، مؤسسة إسماعيليان للطباعة والنشر والتوزيع، ج10، ص180.)

همیشه افرادی بودند که ادعای فضلشان گوش عالم و آدم را کور کرده ولی در انتها عاقبت بخیر نشده اند.

والعاقبه للمتقین

درباره ی عبدالحجت حق جو

مطلب پیشنهادی

مناقب امیرالمومنین علیه السلام (1)

هر یک از ائمه علیهم السلام در مسئله ای بارز بودند. مثلا در مورد امام …

درس داده کاوی و علوم اسلامی

جلسه‌ای با همین عنوان به همت ستاد راهبری فناوری‌های هوشمند و موسسه امام خمینی در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *