معجزه یکی از راه های اثبات پیامبری یک پیامبر است. مسائل متعددی در مورد معجزه وجود دارد ولی شاید به ذهن برسد که چرا نشانه ی پیامبری پیامبران با یکدیگر تفاوت داشته؟ به بیان دیگر چرا همه پیامبران برای اثبات پیامبری خود طبق یک روال عمل نکردند و یک چیز را برای معجزه ارائه نکردند؟ در این روایت به علت اختلاف معجزات بین پیامبران الهی اشاره شده است:
متن روایت
ابن سكّيت به ابو الحسن الرّضا عليه السّلام عرض کرد؛ براى چه خداوند عزّ و جلّ موسى بن عمران عليه السّلام را با معجزه عصا و يد بيضا و ابطال سحر فرستاد، ولى عيسى عليه السّلام را با معجزه طبّ و شفاى امراض، و محمّد صلى اللَّه عليه و آله را با كلام و خطبه ها (يعنى فصاحت و بلاغت كه مراد قرآن است)؟
حضرت در پاسخ فرمود: خداوند تبارك و تعالى وقتى موسى را مبعوث فرمود، آن عملى كه در آن عصر رواج داشت و مهمّ تلقّى ميشد سحر بود و لذا موسى از جانب خداوند با معجزه ابطال سحر- كه در قدرت اهل آن زمان عملى مانند آن نبود- حجّت آورد.
و خداى تعالى عيسى عليه السّلام را هنگامى فرستاد كه دردهاى مزمن و بی درمان شيوع داشت، و مردم نياز شديدى به طبّ و طبيب داشتند، پس عيسى از جانب حق تعالى با معجزهاى آمد كه در وسع آنان همانندش نبود و آن زنده كردن مردگان و شفاى كور مادرزاد و مبتلا به مرض پيسى باذن خدا بود. و حجّت را بر آنان تمام كرد.
و نيز خداوند تبارك و تعالى محمّد صلى اللَّه عليه و آله را زمانى مبعوث فرمود كه سخنرانى و كلام رايج بود (يعنى بلاغت)، پس آن حضرت با كتاب خداوند كه حاوى مواعظ و احكام و ابطال مطالب مشركين و اثبات و صحّت موضوعات خود و اتمام حجّت بر آنها بود آمد.
آدرس: الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 24.
نکته
ابن سكّيت- بكسر سين و تشديد كاف- يعقوب بن اسحاق بن يوسف اهوازىّ است. او يكى از بزرگان علم لغت و ادبيّات عرب و شعر و از خواصّ امام نهم و دهم عليهما السّلام است. كتاب معروفش بنام اصلاح المنطق است كه بارها طبع و نشر شده.
در سال 244 ه.ق توسط متوكّل عبّاسى بطرز فجيعى به قتل رسيد. گويند سببش اين بود كه وى معلّم مؤيّد و معتزّ فرزندان متوكّل بود. روزى متوكّل از او پرسيد، اين دو كودك در نزد تو بهترند يا حسن و حسين فرزندان علىّ علیهم السلام؟ ابن سكّيت بعض از مناقب آن دو امام را گوشزد كرد و بالاخره گفت، قنبر خادم علىّ عليه السّلام در نزد من بهتر است از تو و دو فرزندت. متوكّل غضب نموده امر كرد زبان او را از قفايش بيرون كشيدند و كشته شد.
بدين سبب او را ابن سكّيت گفته اند كه بسيار سكوت می كرد و كمتر سخن می گفت تا مبادا زبان سرخ سر سبز را دهد بر باد. از غرائب اين است كه بالاخره همان زبان باعث قتل او شد».