ابومحمد سفیان بن مصعب کوفی عبدی
سراییدن شعر یکی از هنرهایی است که نزد پیشینیان ما وجود داشته و در حال حاضر نیز رواج دارد. در اسلام نیز به این مسئله توجه شدهاست و سورهای در قرآن کریم به نام «شعراء» وجود دارد. اما اینکه آیا شعر و شاعری به صورت مطلق ممدوح یا مذموم باشد محل اشکال است همانگونه که در مورد سایر موضوعات نیز به صورت کلی نمیتوان چنین حکمی را ارائه داد؛ مثلاً در مورد غیبت و دروغ که جزء بزرگترین گناهان هستند نیز برخی مجوزها در کتب فقهی ذکر شدهاست.(مکاسب محرمه، شیخ انصاری، ج2، ص 19)
اما در مورد شعر و شاعری آنچه به ذهن میرسد این است که در اسلام بیشترین تمرکز منوط به اهداف و جهتگیریها یا نتایج است چرا که گاهی اوقات مردم از آن نهی شده و بدترین تعابیر مانند سحر نسبت به این مسئله به کار رفتهاست. (الأمالي للصدوق : 718/987 ، سنن أبي داوود : 4/303/5011) در مقابل برخی روایات ثواب گفتن یک بیت شعر را بهشت قرار داده (عيون أخبار الرِّضا : 1/7/1) و حتی در برخی روایات امر به حفظ شعرشاعران نمودهاند. (رجال ابن داود, ج۱, ص۱۸۲)
عبدی کوفی یکی از شاعران آئینی و دوستدار اهل بیت علیهم السلام بوده که اشعار بسیار زیادی از وی به ما رسیدهاست. برخی از این اشعار مربوط به حضرت زهرا سلام الله علیها است که به آنها اشارهای مختصر میشود.
شعر اول:
محمد و صنوه و ابنته و ابناه خیر من تحفی واحتذی
محمد، برادر، دختر و دو فرزندش بهترین کسانی هستند که پا برهنه و یا با کفش راه رفتهاند. (أعیان الشیعة، 7/270)
شعر دوم:
صدیقة خلقت لصدِّ یق شریف فی المناسب
صدیقهای که برای صدیقی آفریده شده که دارای نسبهای شریف است.
إختاره و اختارها طهرین من دنس المعایب
خدا آن مرد و زن را انتخاب کرد در حالیکه از آلودگیها پاک بودند.
اسماها قُرنا علی سطر بظل العرض راتب
اسم آن دو بر یک سطر که در سایه عرض ثابت و پابرجاست نزدیک هم قرار گرفتهاست.
کان الاله ولیها و امینه جبریل خاطب
خداوند ولی و سرپرست حضرت زهرا سلام الله علیها و امین او جبرئیل و خواننده عقد بود
و المهر خمس الارض مو هبة تعالت فی المواهب
و مهریه او یک پنجم زمین است و این بخششی است که در میان بخششها بسیار بزرگ است.
و نهابها من حمل طوبی طبیت تلک المناهب
و نثار او یعنی آنچه بر سر داماد و عروس میریزند از بار درخت طوبی است و نثاری پاک و پاکیزه است. (أعیان الشیعه، 7/270)
نکته حائز توجه در این ابیات وجود ریشه روایی یا قرآن در آنها است. برای مثال در روایتی چنین نقل شدهاست که «لَيلَةَ عُرِجَ بي إلَى السَّماءِ رَأَيتُ عَلى بابِ الجَنَّةِ مَكتوبًا : لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ ، عَلِيٌّ حَبيبُ اللّه ِ ، وَالحَسَنُ وَالحُسَينُ صَفوَةُ اللّه ِ ، فاطِمَةُ خِيَرَةُ اللّه ِ ، عَلى باغِضِهِم لَعنَةُ اللّه ِ.»(تاريخ بغداد : 1 / 259، تهذيب تاريخ دمشق : 4 / 322 ، المناقب للخوارزميّ : 302 / 297 ، فرائد السمطين : 2 / 74 / 396 ، أمالي الطوسيّ : 355 / 737 ، كشف الغمّة : 1 / 94 ، كشف اليقين : 449 / 551) که بیت سوم از شعر دوم به این مطلب اشاره دارد.
همچنین بیت آخر از شعر دوم نیز اشاره به این نقل دارد: « «یا علی! إن الارض لله یورثها من یشاه من عباده، و إنه إوحی إلی أن أزوجک فاطمه علی خمس الأرض، فی صداقها، فمن مشی علی الأرض و هو لکم مبعض فالأرض حرام علیه أن یمشی علیها» (ای علی! همانا زمین مال خداست و به هر کدام از بندگانش بخواهد میدهد، و همانا او به من وحی کرد که فاطمه را در مقابل یک پنجم زمین که مهریه اوست به ازدواج تو درآورم؛ پس هر کس در حالی که دشمن شماست بر روی زمین راه برود، این راه رفتن بر روی زمین بر وی حرام است).» (فرائد السمطین، 1/95، ح 64)