یکی از مسائلی که سبب اختلاف شدید بعد رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم شد مساله خلافت یا امامت بود. عدهای که برای جانشینی ایشان شرط خاصی را مدنظر نداشتند و تنها به ادله ای موهون تمسک می کردند، افرادی را برای این امر انتخاب کرده و صلاحیت آنها را تایید کردند. در مقابل برخی دیگر به علت وجود آموزه ها و هشدارهای متعدد نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم افراد خاصی را برای تصدی این منصب شایسته میدانستند. گروه دوم برای این جانشینان که از آنها به ائمه اثنی عشر علیهم السلام تعبیر میکردند، شئون متعددی نیز قائل بودند که از جمله آن خلافت و حکومت بر مردم بود.
در این روزها برخی اوقات میبینیم به امامت حضرت بقیةالله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء اطلاق تاجگذاری میشود که این امر در غایت اشتباه است. کسانی که مبادرت به این امر میکنند چه از روی عدم توجه و تفتن و چه از روی مقاصد دیگر، شان عظیم امامت را به خلافت تنزل داده و ناخواسته در مسیری اشتباه قدم میگذارند که همان مسیر گروه اول است. بهبیاندیگر وقتی ما از امامت تنها به بحث تاجگذاری و اوامری اینچنینی تعبیر کردیم، عملاً سایر شئون تحتالشعاع قرار داده و از بین میبریم درحالیکه خلافت ظاهری یکی از شئون ائمه معصومین علیهمالسلام است.
مبحث عظیم و بلندمرتبهی امامت با بحث تاجگذاری و پادشاهی ملوک تفاوتهای متعدد دارد که از آن جمله میتوان گفت که تاجگذاری پادشاهان منصوص از طرف خداوند متعال نیست بلکه بهصورت موروثی یا به ملاکات دیگر به افراد منتقل میشود ولی در امامت ائمه معصومین علیهمالسلام، این مقام از طرف خداوند متعال به ایشان اعطا میشود و امری منصوص است.
در بعضی موارد مشاهده میشود که به برخی امامزادگان اطلاق شاهزاده نیز میشود که این امر هم ناشی از همین اشتباه در بین مردم است. مثلاً در مورد حضرت علیاکبر علیهالسلام چنین متداول است که از ایشان به شاهزاده علیاکبر یا از فرزند بزرگوار امام حسن علیهالسلام به شاهزاده قاسم بن الحسن در بین مردم تعبیر میشود. همچنین در مورد سایر امامزادگان که از آن جمله میتوان به شاهچراغ(شیراز) امامزاده سید علی (واقع در بلوار 15 خرداد قم)، احمد بن قاسم (واقع در فلکه معلم قم) و… اشاره کرد نیز، متأسفانه این امر در بین مردم جاری است.
بله اگر کسی امامت و خلافت را نظر لغوی در نظر بگیرد اینها باهم مترادفاند به این معنا که خلیفه امام نیز خوانده میشود ولی با آموزههای دینی ما، امامت منصبی است که شرایط و خصوصیاتی دارد که در قرآن کریم و روایات حضرات معصومین علیهمالسلام نیز به این امر اشارهشده است.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید «وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِكلَمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىّ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتىِ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ. [بقره، 124] (به خاطر آوريد) هنگامیکه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او بهخوبی از عهده اين آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قراردادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقاماند)». » از این آیه شریفه چنین استفاده میشود که اولاً مقام امامت مقامی نیست که از طریق خون یا میراث انتقال پیدا کند و ثانیاً این مقام به ظالمین نمیرسد.
در روایات نیز، در مورد منصوص و محدود بودن تعداد ائمه معصومین علیهمالسلام روایات متعددی واردشده که از آنها به روایات «ائمه اثنی عشر» تعبیر میشود. این دسته روایات در منابع اهل سنت و شیعه بهصورت متواتر واردشده[1]. علاوه بر تمامی این مسائل، در مورد امام و رهبر جامعه در قرآن کریم و روایات صفات متعددی ذکرشده است که پرداختن تفصیلی به آنها در این مجال مقدور نیست.
ادامه دارد…
پانویس:
[1] برای نمونه ر.ک صحيح مسلم، ج 3، ص 1452، صحيح البخاري، ج 6، ص2640، کمالالدین، صدوق،ص298، عیون اخبار الرضا، ج2ص66، الكافي: 1/ 533 ،ح 16 و سایر مصادر حدیثی شیعه و اهل سنت.