علت اطلاق فرزند پیامبر صلوات الله علیه و آله بر اولاد امام حسین علیه السلام (2)

مقدمه

در نوشتار قبل این مسئله و اشکال را مطرح کردیم که آیا اطلاق نام فرزند پیامبر صلوات الله علیه و آله بر فرزندان امام حسین علیه السلام صحیح است یا خیر؟! کمی در مورد سابقه ی تاریخی این اشکال نیز توضیح دادیم. در ادامه جوابی از لسان مبارک امام باقر علیه السلام بیان شد. در این نوشتار کلامی از ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه در پاسخ به این سوال نقل می کنیم.

پاسخ دوم:

از امیرالمومنین علیه السلام در خطبه 200 (طبق شمارش ابن ابی الحدید) یا 207 (طبق شمارش صبحی صالح) کلامی نقل شده که ایشان می فرمایند:

«امْلِكُوا عَنِّي هَذَا الْغُلَامَ لَا يَهُدَّنِي فَإِنَّنِي أَنْفَسُ بِهَذَيْنِ يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع عَلَى الْمَوْتِ لِئَلَّا يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص‏». این جوان را به فرمان نگه دارید (یا: این جوان را از من بگیرید و نگه داریدش) مبادا با (شهادتش) پشتم بشکند، که دریغم می آید با مرگ این دو جوان (یعنی امام حسن و امام حسین علیهما السلام) نسل رسول خدا صلوات الله علیه و آله در زمین قطع شود.

در ذیل این کلام ابن ابی الحدید می گوید:

متن:

فإن قلت أ يجوز أن يقال للحسن و الحسين و ولدهما أبناء رسول الله و ولد رسول الله و ذرية رسول الله و نسل رسول الله.
قلت نعم لأن الله تعالى سماهم أبناءه في قوله تعالى «نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ» (آل عمران، 61) و إنما عنى الحسن و الحسين و لو أوصى لولد فلان بمال دخل فيه أولاد البنات و سمى الله تعالى عيسى ذرية إبراهيم في قوله وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ (انعام، 84) إلى أن قال «وَ يَحْيى‏ وَ عِيسى‏» و لم يختلف أهل اللغة في أن ولد البنات من نسل الرجل.
فإن قلت فما تصنع بقوله تعالى «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ» (احزاب، 40) قلت أسألك عن أبوته لإبراهيم بن مارية فكما تجيب به عن ذلك فهو جوابي عن الحسن و الحسين ع.
و الجواب الشامل للجميع أنه عنى زيد بن حارثة لأن العرب كانت تقول زيد بن محمد على عادتهم في تبني العبيد فأبطل الله تعالى ذلك و نهى عن سنة الجاهلية و قال إن محمدا ع ليس أبا لواحد من الرجال البالغين المعروفين بينكم ليعتزي إليه بالنبوة و ذلك لا ينفي كونه أبا لأطفال لم تطلق عليهم لفظة الرجال كإبراهيم و حسن و حسين ع.
فإن قلت أ تقول إن ابن البنت ابن على الحقيقة الأصلية أم على سبيل المجاز.
قلت لذاهب أن يذهب إلى أنه حقيقة أصلية لأن أصل الإطلاق الحقيقة و قد يكون اللفظ مشتركا بين مفهومين و هو في أحدهما أشهر و لا يلزم من كونه أشهر في أحدهما ألا يكون حقيقة في الآخر.
و لذاهب أن يذهب إلى أنه حقيقة عرفية و هي التي كثر استعمالها و هي في الأكثر مجاز حتى صارت حقيقة في العرف كالراوية للمزادة و السماء للمطر.
و لذاهب أن يذهب إلى كونه مجازا قد استعمله الشارع فجاز إطلاقه في كل حال و استعماله كسائر المجازات المستعملة.
و مما يدل على اختصاص ولد فاطمة دون بني هاشم كافة بالنبي ع أنه ما كان يحل له ع أن ينكح بنات الحسن و الحسين ع و لا بنات ذريتهما و إن بعدن و طال الزمان و يحل له نكاح بنات غيرهم من بني هاشم من الطالبيين و غيرهم و هذا يدل على مزيد الأقربية و هي كونهم أولاده لأنه ليس هناك من القربى غير هذا الوجه لأنهم ليسوا أولاد أخيه و لا أولاد أخته و لا هناك وجه يقتضي حرمتهم عليه إلا كونه والدا لهم و كونهم أولادا له.

فإن قلت قد قال الشاعر بنونا بنو أبنائنا و بناتنا بنوهن أبناء الرجال الأباعد. و قال حكيم العرب أكثم بن صيفي في البنات يذمهن إنهن يلدن الأعداء و يورثن البعداء.
قلت إنما قال الشاعر ما قاله على المفهوم الأشهر و ليس في قول أكثم ما يدل على نفي بنوتهم و إنما ذكر أنهن يلدن الأعداء و قد يكون ولد الرجل لصلبه عدوا قال الله تعالى «إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ» (تغابن، 14) و لا ينفي كونه عدوا كونه ابنا. (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏11، ص: 26)

ترجمه:

اگر کسی بگوید آیا جایز است به (امام) حسن و (امام) حسین (علیهما السلام) و فرزندانشان، فرزند یا فرزندان، خانواده و نسل رسول اکرم صلوات الله علیه و آله اطلاق شود یا خیر؟

در جواب می گوئیم بله می توان گفت چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم چنین کرده آنجا که می فرماید «شما و ما فرزندانمان را می خوانیم» و بدرستیکه مراد خداوند متعال از فرزندان در این آیه، (امام) حسن و (امام) حسین (علیهما السلام) است. (جواب دیگر این است که) اگر فردی نسبت به یک فرزند خود به صورت غیر معین وصیتی کند، (مطمئنا) فرزندان دختر او نیز داخل در آن وصیت خواهند شد (برای این مطلب در قرآن کریم نیز شاهد وجود دارد آنجا که) خداوند متعال در قرآن کریم حضرت عیسی علیه السلام را از فرزندان حضرت ابراهیم علیه السلام نام برده و فرموده است «و از فرزندان ابراهیم داوود و سلیمان است» تا آنجا که خداوند متعال می فرماید «و یحیی و عیسی». (علاوه بر اینکه) اهل لغت در اینکه فرزند دختر جزء نسل انسان است هیچ اختلافی ندارند.

اگر کسی بگوید خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید «محمّد (صلوات الله علیه و آله) پدر هيچ يك از مردان شما نيست‏» من از شما درباره پدر آن حضرت در مورد ابراهیم بن ماریه سوال می کنم. هر چه آنجا جواب دادید من هم در مورد (امام) حسن و (امام) حسین (علیهما السلام) می گویم.

جوابی که می توان به صورت کلی ارائه کرد این است که عرب طبق رسم سابق در مورد زید بن حارثه که فرزند خوانده رسول خدا صلوات الله علیه و آله بود می گفت زید بن محمد. خداوند متعال با نزول این آیه این سنت جاهلی را باطل کرد و گفت پیامبر صلوات الله علیه و آله پدر هیچ یک از مردان بالغ شما نیست ولی این مسئله شامل افرادی که لفظ مرد بر آن ها صدق نمی کرد یعنی (امام) حسن و (امام) حسین (علیهما السلام) و ابراهیم نمی شود.

احتمال دارد کسی بگوید اطلاق نام فرزند دختر بر فرزند انسان حقیقت است یا مجاز؟

در جواب می گوئیم این اطلاق حقیقت است. گاهی اوقات لفظ بین دو مفهوم مشترک است ولی اینکه در یک مفهوم اشهر باشد، دلیل بر حقیقت بودن آن مفهوم برای آن لفظ نیست.

البته کسی می تواند بگوید اطلاق فرزند تنها بر فرزند پسر حقیقت عرفی است و به جهت کثرت استعمال اتفاق افتاده است مانند تمامی مجازاتی که تبدیل به حقیقت مانند مثل اینکه در عرف به آسمان باران می گویند پس در حقیقت مجاز نیست.

باز هم احتمال دارد کسی بگوید اطلاق فرزند تنها بر فرزند پسر مجازی است چون توسط شارع استعمال شده، جایز است که در کلیه حالات و استعمالات این مجاز را به کار ببریم مانند سایر مجازهایی که مورد استفاده می گیرد (مثل دربرگرفتن یوم شرعی در بحث خیارات بر یک روز و شب کامل).

از دیگر دلائلی که می توان بر اختصاص فرزندان (حضرت) زهرا (سلام الله علیها) به حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله آورد و سایر بنی هاشم را خارج کرد این است که ازدواج پیامبر صلوات الله علیه و آله با دختران (امام)حسن و (امام) حسین (علیهما السلام) و دختران فرزندان ایشان جایز نیست ولو اینکه بین ایشان چندین نسل فاصله باشد. در مقابل ازدواج پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله با سایر دختران بنی هاشم و غیر از خاندان ابی طالب جایز و حلال است. این مطلب به خوبی دلالت می کند که این خانواده به رسول خاتم صلوات الله علیه و آله نزدیکتر از هر خانواده ای هستند و آن ها فرزندان ایشان هستند چون هیچ سبببی غیر از این نمی توان سبب حرام بودن نکاح شود. چون آن ها مصداق فرزندان برادر یا فرزندان خواهر و یا سایر موارد حرمت ازدواج واقع نمی شوند.

اگر کسی بگوید در قول شاعر داریم که می گوید فرزندان ما فرزندان پسرمان هستند و فرزندان دختر ما از ما دور هستند (کنایه از عدم خویشاوندی) یا حکیم عرب، اکثم صیفی می گوید از دختران دشمنان به دنیا می آید که وارث بغض و کینه هستند. با اینها چه می کنید؟

در جواب می گوئیم شاعر طبق مفهومی که مشهور شده (چند سطر گفتیم در عرف مشهور است که فرزند پسر را فرزند واقعی خود می دانند) شعر گفته و شعری که اکثم سروده دال بر نفی فرزندی آنها نیست بلکه تنها می گوید فرزند دختر دشمن هستند که این مطلب در مورد فرزند پسری هم صدق می کند چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید «از همسران و فرزندان شما افرادی هستند که دشمن شمایند» و این آیه اطلاق دارد و شامل فرزندان پسر نیز می شود.

ادامه دارد…

درباره ی عبدالحجت حق جو

مطلب پیشنهادی

مناقب امیرالمومنین علیه السلام (1)

هر یک از ائمه علیهم السلام در مسئله ای بارز بودند. مثلا در مورد امام …

درس داده کاوی و علوم اسلامی

جلسه‌ای با همین عنوان به همت ستاد راهبری فناوری‌های هوشمند و موسسه امام خمینی در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *